خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار

ساخت وبلاگ
خاله ی من چندسال پیش فوت شده.چندشب پیش خواب دیدم دربستربیماری خوابیده وهمه میدانیم که درحال مرگ است وغمگین بودیم.من،خواهربزرگم واحتمالایکی دیگرازخاله هایم درکنارش بودیم.درخانه ای بودیم قدیمی باحیاطی وباغچه ای.دوباربه من گفت ازخانه اش چیزی برایش بیاورم یاکاری برایش انجام دهم. چندشب قبل هم خواب دیدم درمحله ای قدیمی امامزاده ای باشکوه وجوددارد(مانندحرم حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع))، احساس میکنم چندین باردیگرنیزاین مکان رادرخواب یابیداری دیده ام،ظاهرابه خانواده فقیری کمک میکردم که دختری جوان داشتند.پدرم آمدوگفت میخواهم به خواستگاری دخترشان بروم ب خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 153 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

دیروزعصرحدودیکساعت ونیم خوابیدم.درخواب دیدم راننده یک ماشین سواری هستم که دومسافردارم.یک خانم ویک آقای پرمدعا.گوشه سپرجلوی ماشین خورده بودبه یک اتوبوس.باگردشی سخت ماشین روآزادکردم  ورفتم زیرباربک تریلی که پارک کرده بود.درهمان لحظه که تقریبانیمی ازکاپوت جلویم زیربارتریلی بودماشین خراب شد.

(دردنیای ظاهرابیداری)ساعتی بعدهمسرم که درسفراست زنگ زدوگفت اتوبوسشان خراب شده!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 175 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

چندشب پيش خواب ديدم در يك زندان بسيار بزرگ هستيم درحياط آن درحال قدم زدن هستم. زندانيان از مليتهاي مختلفي هستند. چندنفر مثل لهستانيها با لباس نظامي جزو زندانيان يا اسرا بودند. من به طاقچه بيروني پنجره ها سرك ميكشيدم تا مهر نماز پيدا كنم . مهرهاي زيادي اونجا بودن. بعد گشتم يك مهر كوچك پيداكنم تا بتونم آنرا در جيب خودم داشته باشم.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 134 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

ديشب خواب ديدم در گوشه خرابه اي خوابيده ايم. ظاهرا قبلا هم اين خرابه راديده بودم كه سگها آنجا خوابيده بودند. ناگهان سگها كم كم پيدايشان شد وبا فاصله به استراحت پرداختند درحاليكه زيرچشمي به ما نگاه ميكردند.من به همراهيانم گفتم بياييدبرويم اينجا جاي اينهاست.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 131 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

چندشب پيش درخواب ديدم درحياط خانه دوران بچگي هستم. توله سگي سمج مدام خودرابه من ميچسباند مدام تلاش ميكردم اوراجداكنم دوباره پايم راميگرفت درحاليكه نميتوانست مراگازبگيردومن هيچ ترسي ازاو نداشتم.بادستانم اوراميگرفتم وكناميگذاشتم ولي دوباره ميامد.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 131 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

چندشب پيش خواب ديدم خانه اي خريده ام و همكارم نيز در همسايگي ما خانه اي خريده است. با هم وارد خانه ما شديم و ميخواستيم چايي بخوريم. فكر ميكرديم كجا چايي بخوريم. به زمين نگاهي كردم. قسمتي از زمين مانند دريچه يك تنور برآمده بود و از روي فرش بالا زده بود. اين خانه را لااقل يكبار يا دوبار دبگر درخوابهايم ديده بودم.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 146 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

چند شب پيش خواب ديدم در كنار نيروهاي مقاومت در حال پست دادن در سنگري هستم.

چند شب پيش هم خواب ديدم عضو شوراي شهر شدم و همكلاس دوران فوق ليسانسم(فكركنم آقاي ايزدي بود) داره به من كمك ميكنه از يك ارتفاع بسيار بلند بپرم روي يك نقطه ديگه مثلا از بالاي يك ساختمان 20 طبقه بپرم بالاي ساختمان 20 طبقه كناري با يك فاصله حدودا  2 متري بين دو ساختمان.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 149 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

ديشب خواب ديدم باز هم در امامزاده اي هستم كه بارها خوابش را ديده بودم . خيلي شبيه شاه عبدالعظيم است. البته به نظر گنبد بزرگتري دارد. حياط امامزاده هم قبرستان مومنين است. ظاهرا داشتندحياط را بازسازي ميكردند. زمين را كنده بودند. حياط بسيار بزرگي بود. مثلا ازسه حياط كه جمعا به اندازه يك زمين فوتبال ميشد يا چيزي شبيه به آن. درقسمتي ازحياط ديدم چند نفر دور قبري جمع شده اند. چند روحاني بودند كه قبر آيت الله جودت را پيداكرده بودند. مردم عادي نميتوانستند آن قبر را پيدا كنند.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 175 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

راستي چندشب پيش باز هم خواب ديدم به مدافعين حرم پيوستم.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 154 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20

ديشب خواب ديدم در بياباني هستيم مثل آنكه پيك نيك باشد البته محيط خيلي شادي نبود. قطعه اي ماهي جلوي من گذاشتند كه ديدم از چشمش قطره اشكي آمده. كسي ماهي را برداشت و گفت بگذار اشكش را پاك كنم.

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 166 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 15:20